دخترانه

رو به تو ............ برای خودم

دخترانه

رو به تو ............ برای خودم

خیالت راحت .................. مامانی رو داری!

 

حتما توی زندگیت وقتایی پیش میاد که دلت بگیره یا حوصله نداشته باشی .................

بعضی وقتا با دلیل و بعضی وقتا بی دلیل .

و کاش همیشه دل گرفتنا و بی حوصله شدنات بی دلیل باشه .

میدونم که این حس برات پیش میاد ............... چون تو یه خانمی گلم و تو زندگی هر خانمی حتما این اتفاق میافته .

مردهاهم همینطورن . خیلی دیدم مردهایی که بی حوصله بشن یا دلشون بگیره یا احتیاج به یه نفر داشته باشن واسه حرف زدن .

خلاصه اینکه شک نکن که این اتفاق برات میافته عزیزم.

مثل امروز صبح که مامانی خیلی بی حوصله بود ............... خیلی زیاد .

شاید بی دلیل و شاید هم به خاطر اینکه چند وقته شبا خیلی بد میخوابم . شب تا صبح قد یه سال میگذره و صبح ها که بیدار میشم خیلی خسته ام .

دیشب هم انقدر به پهلو خوابیدن برام سخت بود که 10 بار بیدار شدم و نشستم تا صبح بشه . صبح هم طبق معمول با تشنگی از خواب بیدار شدم ولی جرات خوردن نداشتم .

خلاصه به هزار و یک  دلیل صبح سرحال نبودم.

دلم میخواست یه کم زودتر از خونه بزنم بیرون و برم یه جای سرسبز مثل پارک سرخیابون . یه 10 دقیقه ای تو پارک بشینم و هوای تازه و خنک بخوره تو صورتم . لم بدم روی یه صندلی و حرف بزنم .................. درباره هرچیزی . درباره این روزا ، درباره تو ، دلم میخواست حرفایی بزنم که سرحالم کنه و یادم بیاره که روزم میتونه به جای یه صبح کسالت بار خفه با یه سرزندگی و شادابی شروع بشه که تا آخر شب انرژیمو تامین کنه ............ هرچی ................. فقط میدونم که دلم سکوت نمیخواست .

چقدر این کار میتونست حالمو خواب کنه .

.

.

.

عزیز دلم ............ سعی کن هروقت حالت گرفته بود ............. بی حوصله بودی .............. خودت یه راهی برای سرحال شدنت پیدا کنی . سعی کن هیچ وقت واسه خوب شدنت نیاز به کسی نداشته باشی ...............

چون میترسم اون موقع کنارت کسی نباشه ، یا یه آدمی کنارت باشه که این بی حوصلگی های و دل گرفتنا رو درک نکنه ............. یا اگه درک کنه این حس به نظرش مسخره بیاد .

قول بده خیلی زود یاد بگیری که واسه خوب شدن حالت یه راهی پیدا کنی  و بلد باشی تو هر حالی چجوری سرحال بشی .

این واسه یه خانم خیلی مهمه عزیزم .

ولی اینو بدون که هر وقت دلت گرفت ........... بی دلیل یا بادلیل ........... و دوست داشتی بایکی حرف بزنی من سرتا پا گوشم واسه شنیدن حرفات عزیز دلم .

میشینم روبروت و زل میزنم تو چشات و دستتو میگیرم و بهت گوش میدم ..................

این کارو میکنم به جبران این چند ماهی که تو گوش شنوای من بودی جوجه

شاد باش .................... حتی الکی !

 

روزهای عجیبیه .....................

تا چند وقت پیش اصلا متوجه نمیشدم صبح تا شبم چجوری میگذره

انقدر سرم شلوغ بود که نگو

از صبح میرفتم اداره تا ظهر ، عصر هم حتما کلاس ورزش یا تمرین ویولن یا خرید و گردش و ......

اما یه مدته که مجبور شدم همه اینا رو کنار بذارم و انصافا تصمیم سخت و ناراحت کننده ای بود.

هنوز به این وضع عادت نکردم .........

بین خودمون بمونه ولی هیچ وقت بلد نبودم که چجوری روزم رو توی خونه بگذرونم.

و الان این بلد نبودن شدیدا مشکل ساز شده . انقدر که دیروز به چند تا از دوستام که شاغل نیستن زنگ زدم و ازشون پرسیدم که از صبح تا شب تو خونه چیکار میکنن که حو صلشون سر نمیره .

کلی هم کتاب و فیلم و اینا جمع کردم که موقع بیکاری بخونم.

خلاصه اینکه هرچه زودتر باید به این وضع عادت کنم .

شاید بعدنا برای توهم خیلی مواقع پیش بیاد که مجبور باشی با شرایطی کنار بیای که دوستش نداری ، ولی خوب اگه چاره ای نباشه باید اون شرایط رو برای خودمون راحتتر کنیم ، چون تو زندگی هیچ چیز قابل پیش بینی نیست .

شاید برات عجیب باشه ولی به نظر من زندگی یه جورایی دوست داره که حال آدمو بگیره .

من که هروقت برای یه چیزی خیلی ذوق داشتم و خیلی منتظر بودم یه جوری خراب شده .

تازگیا یاد گرفتم که زیاد برای چیزی برنامه ریزی نکنم و تو ذهنم نقشه نکشم تا اگه اون جور  که فکر میکردم نشد ناراحت نشم.

.

.

همه اینا رو گفتم که یه رازی رو بهت بگم ، یه رازی که خودم بعد از کلی سال فهمیدم :

اینو بدون که آدمایی که همیشه شادن و میخندن و به ظاهر خوشبخت و راضی ان ، زندگیشون هیچ فرقی با آدمایی که دمق و ناراحت و گرفته اند نداره .

فقط گروه اول از زندگی هیچ توقعی ندارن و اینو میدونن که ناراحت و ناراضی بودن هیچ زحمتی نداره ، این شاد بودنه که هنره.

سعی کن اینو فراموش نکنی که همین که خدا اجازه داده زندگی کنیم خودش بزرگترین لطفه دیگه هیچ توقع و طلبی نباید داشت.

نمونه یه آدم بی توقع باباته عزیزم .

29 /10 /91

خانوم شدی عسل خانوم..................!

 

دیروز وقتی روی تخت سونوگرافی دراز کشیده بودم .................

وقتی خانوم دکتر بعد از 3 بار سوال کردن با خنده گفت که بچتون دختره ................

نگاهم چند ثانیه خیره شدبه چشمای باباییت.......................

اونم نگاهش  انگار گیر کرده بود تو چشمای من.............................

چند ثانیه روی زمین نبودم .

یه چیزی ته گلوم میسوخت

باز چشمای باباییت برق زد ................ خیس شد .

 

خدایا شکرت .................. هزار بار شکرت

عیب نداره پسر باشی................!

 

فردا میخوایم بریم سونوگرافی و به احتمال زیاد جنسیتت رو میفهمیم.............

با اینکه میدونم دختری ولی بازم کلی استرس دارم .

سه شبه پشت سر هم دارم خوابای خنده دار میبینم .

خواب میبینم که وقتی دکتر تورو بهم نشون میده با هام حرف میزنی و میگی دیدی ضایع شدی ............ من که پسرم.

هر روز صبح که خوابمو برا باباییت تعریف میکنم کلی میخنده .

اومدم بهت بگم که اگه پسر باشی هم اشکالی نداره عزیزم.

واقعا اشکالی نداره . من همه جوری دوست دارم . پسر باشی مرد میشی ...... قوی میشی  ....... آقا میشی . دخترا همش لوس میشن گریه میکنن ............

فقط اینو بدون وروجک ......

اگه پسر هم باشی فرقی نداره ....................... من بازم دامن تنت میکنما.

برات گل سر میخرم................... از ماشین و تفنگ هم خبری نیست. فقط عروسک.

حالا خود دانی ......................

این پست صرفا به جبران خوابهای این چند روز نوشته شده

دخمل باشی عسل خانوم....................!

سلام عزیزم .........

اون موقع ها که بچه تر بودم همیشه دلم میخواست که یه خواهر داشته باشم .

یه خواهر که باهاش کارای دخترونه بکنیم.

همیشه تو خاله بازیای تنهاییم جای یه نفر دیگه خالی بود.

بزرگتر که شدم یه حرفایی بود که به داداشام نمیشد بگم .

یه چیزایی که من دوست داشتم به نظر اونا خنده دار بود.

بازم بزرگتر شدم و بازم دلم یکی رواز جنس خودم میخواست .

همیشه کلی به دختر عموم اصرار میکردم که بیاد بمونه خونمون و چقدر اون چند روز که میومد پیشم خوش میگذشت . شبا تا صبح حرف میزدیم و میخندیدیم.

.

.

.

شاید به خاطر همینه که من انقدر دوستای خوب دارم و انقدر دوستام برام مهم هستن .

چون من عاشق بیرون رفتن با دخترا هستم . عاشق خرید . بوی لاک . دامنای کوتاه چین دار و هزار تا چیز دخترونه دیگه.

.

.

.

.

پر حرفی نکنم .

همه اینا رو گفتم که اینو بگم:

همیشه دعا میکردم که اگه یه روزی خواستم بچه دار بشم .................. یه دختر داشته باشم .

کمد شو پرکنم از گل سر و عروسک و دامن و لاک و .....................

 لباسای قشنگ تنش کنم و دستشو بگیرم و با خودم ببرمش بیرون .

موهاشو شونه کنم و براش لاک بزنم .

شبا برم تو اتاقش و با هم حرفای دخترونه بزنیم .

.

و الان مطمئنم که خدا داره بهم یه دخمل ناز هدیه میده .

میدونم که دختری .................

یادت باشه که خیلی قبل از بوجود اومدنت مامانی دوست داشته و منبظرت بوده عسل خانومی