سلام عزیزم .........
اون موقع ها که بچه تر بودم همیشه دلم میخواست که یه خواهر داشته باشم .
یه خواهر که باهاش کارای دخترونه بکنیم.
همیشه تو خاله بازیای تنهاییم جای یه نفر دیگه خالی بود.
بزرگتر که شدم یه حرفایی بود که به داداشام نمیشد بگم .
یه چیزایی که من دوست داشتم به نظر اونا خنده دار بود.
بازم بزرگتر شدم و بازم دلم یکی رواز جنس خودم میخواست .
همیشه کلی به دختر عموم اصرار میکردم که بیاد بمونه خونمون و چقدر اون چند روز که میومد پیشم خوش میگذشت . شبا تا صبح حرف میزدیم و میخندیدیم.
.
.
.
شاید به خاطر همینه که من انقدر دوستای خوب دارم و انقدر دوستام برام مهم هستن .
چون من عاشق بیرون رفتن با دخترا هستم . عاشق خرید . بوی لاک . دامنای کوتاه چین دار و هزار تا چیز دخترونه دیگه.
.
.
.
.
پر حرفی نکنم .
همه اینا رو گفتم که اینو بگم:
همیشه دعا میکردم که اگه یه روزی خواستم بچه دار بشم .................. یه دختر داشته باشم .
کمد شو پرکنم از گل سر و عروسک و دامن و لاک و .....................
لباسای قشنگ تنش کنم و دستشو بگیرم و با خودم ببرمش بیرون .
موهاشو شونه کنم و براش لاک بزنم .
شبا برم تو اتاقش و با هم حرفای دخترونه بزنیم .
.
و الان مطمئنم که خدا داره بهم یه دخمل ناز هدیه میده .
میدونم که دختری .................
یادت باشه که خیلی قبل از بوجود اومدنت مامانی دوست داشته و منبظرت بوده عسل خانومی